نقد فیلم عصر یخبندان
فیلم عصر یخبندان ساختهی مصطفی کیایی فیلمی بهظاهر اجتماعی اما در واقع نوعی عقدهگشایی شعار دهندهی آزار رسان است.
کیایی که پیشازاین توانسته بود با فیلم خط ویژه تحسین مخاطبین و منتقدان را
به خود جلب کند این بار نیز به گمان خود به سمت سوژهای حساس و داغ رفته اما متأسفانه
عصر یخبندان برخلاف خط ویژه که فیلمی پر کشش است تبدیل به اثری آزاردهنده شده،
اولین و مهمترین معضل عصر یخبندان فیلمنامهی آن است، فیلمنامه داستانی کوتاه و
جمعوجور که مناسب زمان فیلم نیست هرچند که نویسنده تلاش نموده آن را بهوسیلهی شیوهی
روایت چند زاویهای گسترش دهد اما این امر نه تنها میسر نشده بلکه باعث بههمریختگی
کلیت اثر نیز گشته، روایت چند زاویهای جزو آن دسته از تمهیداتی است که نویسنده
برای غافلگیری مخاطب و نمایش ماجرا از زاویه دیدهای مختلف و گسترش جزئیات انجام میدهد
که در عصر یخبندان این اتفاقات نه تنها رخ نداده است بلکه بهنوعی ناتوانی نویسنده
را در چیدمان درست داستان به نمایش گذاشته، از سوی دیگر کیایی به دلیل خلق تعداد
زیادی کاراکتر و ناتوانی در پردازش همهی آنها باعث ایجاد گسستگی در اثر شده، با
نگاهی به آثار موفق سینما میتوان گفت هیچگاه در هیچ فیلمی شخصیتی بیدلیل خلق نمیشود
ولو شخصیت نقشی فرعی داشته باشد اما در پازل فیلمنامه چنان در جای صحیحی قرار میگیرد
که تا در روند فیلم تأثیرگذار باشد درحالیکه در عصر یخبندان این مسئله وجود
ندارد، برای درک بهتر این مطلب کافی است با حفظ خط اصلی داستان شخصیتها را حذف
کرد و دید که آیا در کلیت اثر خللی وارد میشود یا خیر بهعنوانمثال اگر ژاله
صامتی را از فیلم حذف کنیم آیا ضربهای به فیلمنامه خواهد خورد بهجز اینکه
تماشاگر از داد و فریادهای وی بینصیب خواهد ماند آیا خلاء دیگری نیز پیش خواهد
آمد؟ و یا اگر سکانس های حضور دوست نصاب کیایی را از فیلم دربیاوریم مشکلی برای
فیلم ایجاد خواهد شد؟ قطعاً خیر، اصرار بر خلق تعداد زیادی شخصیت در اثر قبلی
کیایی نیز به چشم میخورد با این تفاوت که در خط ویژه نویسنده به دلیل یکسان بودن موقعیتهایی
که شخصیتها در آن قرار میگرفتند توانسته بود تا حدی نیاز به پرداخت و شناخت شخصیتها
را رفع کند درحالیکه در عصر یخبندان شخصیتها نه تنها بهخوبی معرفی نمیشوند
بلکه تعدادی شخصیت اضافی نیز در فیلم وجود دارد، از سوی دیگر یکی از نکات مهمی که
نویسنده از آن غافل است خاستگاه شخصیتهایش میباشد، فرید بهعنوان شخصیت بهظاهر
منفی فیلم که اطرافیانش قربانی هوس های وی میگردند گفته میشود که یک آقازاده است
ولی هیچگاه مشخص نمیشود او چه گونه آقازادهای بوده و وابسته به کدام طیف آقازادهها
است که اینگونه فارغ از حساسیت های این قشر آزادانه در فساد غرقشده و حتی مشخص نمیشود
او چرا تا به این حد روی اطرافیانش نفوذ دارد و یا درحالیکه از همهی زنها
سوءاستفاده و سپس آنها را رها میکند قصد دارد این بار وفادارانه با پریچهر به
سفر برود؟! البته نمی باید از این نکته نیز غافل شویم که نویسنده تلاش کرده تا حدی
به شخصیت های خود طیف های خاکستری اضافه کند اما این امر نیز به دلیل الکن بودن فیلمنامه
و شخصیتپردازی شکل مکانیکی به خود گرفته و کمکی به ایجاد کشمکش میان طرفین داستان
نمی کند.
در حقیقت عصر یخبندان به دلیل اینکه در شخصیتپردازی عقب مانده است باعث شده رگههایی از فیلمفارسی در آن دیده شود مانند عشق وفادارانه دختر پولدار به پسر فقیر و یا آدم کشی به خاطر انتقام مرگ رفیق که میتوان نمونهی آن را در دهها فیلمفارسی دید، هرچند شاید اگر نویسنده شخصیتهایش را بهدرستی ساخته بود آنگاه هم عشق بین طبقهای قابلقبول بود و هم یک شبه قاتل شدن محسن کیایی.
یکی دیگر از مسائل آزاردهندهی عصر یخبندان اصرار فیلمساز بر شعار دادن است، پرویز دوایی منتقد باسابقهی فیلم جملهی زیبایی دارد که تکرار حرف اکثر فیلمسازان و نظریهپردازان بزرگ سینمایی بوده و آن این است که کارگردانی اگر میخواهد پیام بدهد باید به تلگرافخانه برود نه سینما، این نکته دقیقاً در مورد فیلم عصر یخبندان صدق میکند، محسن کیایی آنچنان رو در روی دوربین شعار میدهد که در برخی موارد یادآور پیام های اخلاقی صداوسیما میشود این شعارها شاید بهزعم بسیاری بیان مسائل اجتماعی باشد اما به نظر میآید بیشتر شارلاتانیزم کیایی برای جذب مخاطب است چرا که متأسفانه در سینمای ایران به دلیل خطوط قرمز عجیبوغریب هر گونه حرفی مشابه آنچه محسن کیایی دربارهی سربازی، دزدی های بزرگ و... در فیلم میگوید نوعی عبور از سانسور و ابزار جذب مخاطب است، البته شعار دهی تنها مختص به دیالوگ ها نیست و کارگردان با انتخاب محدودهی کلیشهای راهآهن بهعنوان پایگاه اجتماعی شخصیت مثبت به شکلی دیگر به ورطهی شعار افتاده است.
خلق داستان های فرعی ناقص از دیگر اشکالات فیلمنامهای عصر یخبندان بوده که به نظر میآید کارگردان تلاش داشته بهوسیلهی آن تا حدی کسالت ناشی از پرداخت صرف به داستان اصلی را از بین ببرد و مقداری به شخصیتپردازی نیز کمک نماید اما متأسفانه به دلیل آنکه این خرده داستان های فرعی مانند ماجرای نیاز مالی دوست کیایی و یا هرز پریدن های بابک بهشاد تأثیری در روند فیلم ندارد نوعی اضافات در فیلم ایجاد کرده.
کارگردانی فیلم اما نسبت به فیلمنامه قوی تر و قابلقبول تر است، البته این به معنای خالی از اشکال بودن آن نیست،یک دستی میزانسن ها (به جز موارد مربوط به فرهاد اصلانی که باعث احمق جلوه داده شدن وی به جای ضعیف بودن شده) و هدایت بازیگران تا حد زیادی قابلقبول است که همین نکته باعث قابلتحمل تر شدن فیلم شده البته این مسئله تا حد زیادی تحت تأثیر تدوین خوب و یکدست جعفری جوزانی نیز بوده که به نظر میآید بهخوبی نوع کارگردانی کیایی را میشناسد و تدوین را بر مبنای آن استوار میکند.
از دیگر نکات منفی کارگردانی میتوان به تنش بیشازاندازه ای اشاره کرد که در بخش های مختلف فیلم دیده میشود، کیایی تلاش کرده با فیلمبرداری روی دست، بازی پرکنش و تدوین تنش را به مخاطب القا کند اما چنان در این کار غلو کرده و دچار سانتی مانتالیسم شده که اوج این امر را میتوان در صحنههای خماری منیره دید هرچند که اگر فیلمنامه به نحو بهتری نگاشته شده بود این تمهیدات قابلقبول بود اما به دلیل ضعف متن اضطراب غلو شده با ساختار فیلم هماهنگ نیست بهتبع آن ریتم فیلم نیز یکدست نبوده و به ناگاه بعد از ریتم کند و آزاردهندهی قسمت ابتدایی دچار ریتمی سریع و جمعبندی میشود، از سوی دیگر استفادهی چندباره از موسیقی درونی در فیلم که هرکدام متفاوت با دیگری بوده این مسئله را به ذهن متبادر میکند که کارگردان قصد استفاده از کارکرد موسیقی درونی را دارد اما متأسفانه این اتفاق رخ نمی دهد، برای درک بهتر کارکرد موسیقی درون در فیلم بد نیست نگاهی داشته باشیم به فیلم دختربچگی و ببینیم چگونه استفاده از موسیقی درونی به کمک فضاسازی و شخصیتپردازی آمده است.
عصر یخبندان فیلمی متوسط است که نسبت به اثر قبلی کارگردان در جایگاه بسیار پایینتری قرار دارد و عمده اشکال آن برآمده از فیلمنامه میباشد، انتخاب شخصیت رادان را نیز میتوان جزو اشتباهات اصلی کیایی دانست چرا که وی برخلاف قریبیان در خط ویژه که تیپولوژی وی در درک شخصیت منفی کمک زیادی کرده در اینجا به دلیل آنکه رادان فاقد ویژگی های تیپ منفی بوده در کنار عدم شخصیتپردازی باعث ضربه به فیلم شده است.
دربارهی فیلم عصر یخبندان باید گفت که متأسفانه فیلم جزو آثار تاریخ مصرف دار است چرا که بسیاری از موارد مورد تاکید در آن مانند بحث ماهواره و یا سربازی و یا آقازادگی مدتی دیگر ممکن است از بین رفته و یا جای خود را به مسائل دیگری بدهند و همین امر باعث خواهد شد که فیلم جذابیت ظاهری خود را بهمرورزمان از دست دهد.
- ۹۴/۰۶/۰۳