نقد فیلم

نقد فیلم

نقد فیلم نهنگ عنبر

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ق.ظ | امیر یغمایی | ۱ نظر

نقدی بر فیلم نهنگ عنبر

ملغمه‌ای از شعار و لودگی


فیلم نهنگ عنبر آخرین اثر سامان مقدم روایت گر 5 دهه از زندگی یک مرد بوده که تمامی اعمالش در گرو عشق به زنی است که از کودکی به وی علاقه مند بوده.

نهنگ عنبر اثری پریمی تیو، فاقد فیلم‌نامه و فاقد تفکر که به اصطلاح یک کمدی است که تلاش شده با استفاده از هر ترفندی تماشاگر را به خنده وادارد چه نمایش درگیری عطاران با شلوارش باشد چه مسخره کردن نیروهای نظامی و انتظامی، هرچند که از کارگردانی مانند مقدم باسابقه‌ی طولانی در ساخت این گونه فیلم‌ها نمی‌بایست انتظار یک کمدی خوب را داشت.

نهنگ عنبر تلاش می‌کند درعین‌حال کمدی بودن کمی هم به مسائل اجتماعی و شرایط زندگی فردی که متولد دهه‌ی چهل است بپردازد لیکن این پرداخت اجتماعی چیزی نیست فراتر از مطالبی که هر روزه در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شود، از سویی به دلیل کمیک نبودن ذات ایده‌ی فیلم کارگردان مجبور شده است به هر ترفندی متوسل شود تا مخاطب را بخنداند و همین امر باعث گشته نهنگ عنبر از فرط لوس بودن به ورطه‌ی لوده بازی بیفتد، اما برای درک بهتر دلیل این مسئله لازم است به مبنای فیلم یعنی فیلم‌نامه‌ی آن بازگردیم متأسفانه فیلم نهنگ عنبر مانند بسیاری از فیلم های سینمای ایران به خصوص فیلم های کمدی فاقد فیلم‌نامه‌ی درست است، فیلم چه از لحاظ وجود انسجام داستانی، چه از لحاظ شخصیت‌پردازی و چه از لحاظ منطق گنگ و علیل است و همین فقدان‌ها باعث شده مقدم مجبور شود زمان فیلم را با صرف شوخی های ابلهانه پر کند در واقع فیلم‌نامه‌ی نهنگ عنبر چیزی نیست جز چند خط ایده که به زحمت به یک صفحه می‌رسد و همین عدم گسترش عمودی دلیلی بر گسترش افقی ناهنجار فیلم شده .

مقدم و فیلم‌نامه‌نویسان فیلم (اگر وجود غیر اسمی داشته باشند) تلاش نموده‌اند در زیر متن فیلم مسائل اجتماعی و شخصی یک فرد متولد دهه‌ی چهل را نیز بررسی کنند که متأسفانه نه تنها نتوانسته‌اند مخاطب متولد این دهه را دچار هم ذات پنداری کنند بلکه حتی در ترسیم فضای آن دوران برای افرادی که شاهد آن نبوده‌اند نیز ناتوان مانده‌اند، بی‌شک برای مخاطبی که امروزه در دهه‌ی دوم یا سوم زندگی خود به سر می‌برد و صحبت هایی بسیاری راجع به مسائلی چون کمیته، ممنوعیت ویدئو، جنگ و ... شنیده است تنها چند نمای ساده از مأموران و ممنوعیت‌ها نمی‌تواند هیچ کمکی به درک فضای آن دوره به او کند در نتیجه وی نمی‌تواند منطق اتفاقات فیلم و سرگذشت شخصیت اصلی را بفهمد بنابراین چاره‌ای نیست جز اینکه به چند شوخی مبتذل بخندد و دیگر هیچ.

یکی از روش های خلق فضای کمدی دخیل نمودن شخصیت‌ها و اتفاقات حقیقی با داستان است که یکی از بهترین مثال های آن فیلم فارست گامپ در لحظه ی دیدار فارست با رئیس‌جمهور رخ می‌دهد اما مسئله‌ی مهم این است که این تمهید نمی‌بایست تنها در خدمت افزایش زمان و فانتزی کردن فیلم باشد بلکه باید کمک به پیشرفت داستان و فیلم کند که متأسفانه در نهنگ عنبر این اتفاق در سوی منفی رخ داده است، یکی دیگر از تمهیداتی که مقدم برای به اجبار کمدی نمایاندن فیلمش نموده مسئله‌ی اتفاقات خرق عادت در فضای رئالیستی است که در صحنه‌های تیراندازی یا جبهه شاهد آن هستیم، این تمهید ابزاری بوده که در بسیاری از فیلم‌ها می‌توان آن را یافت مانند اتفاقی که در فیلم تد به هنگام یادآوری رقص برای جان بنت می‌افتد اما متأسفانه در فیلم نهنگ عنبر این تمهید نه توجیهی دارد و نه کمکی به طناز شدن فیلم می‌کند.

در کنار تمامی این اشکالات باید به نکته‌ی مهم دیگری نیز اشاره کرد و آن شعاری شدن فیلم به دلیل اصرار فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان در گنجاندن مسائل مختلف در فیلم است، بی‌شک کمدی صحیح مخاطب را از طریق خنده با ضعف‌ها ، کاستی ها و مفاهیم آشنا می سازد اما تبدیل شدن اثر به یک بلندگوی شعار چیز دیگری است، برای آنکه فیلم کمدی بتواند مشکلات اجتماعی و یا سایر معضلات را به نمایش بگذارد بی‌آنکه تبدیل به شعار شود می‌بایست این کار را در زیر متن اثر خود انجام دهد و برای آن توجیهی منطقی در روند داستان وجود داشته باشد که در فیلم نهنگ عنبر بی‌هیچ عنوان چنین چیزی به چشم نمی‌خورد به‌عنوان‌مثال قسمت مربوط به روزنامه اگر از کلیت داستان حذف شود و شروع کار ارژنگ با ساختمان‌سازی باشد چه صدمه‌ای به فیلم زده‌شده و چه تغییری در روند نهنگ عنبر ایجاد می‌شود؟ پاسخ این سئوال چیزی نیست جز اینکه کارگردان قصد انتقاد از این روند تأسف‌بار را داشته پس این قسمت را در فیلم گنجانده بی‌هیچ منطقی.

در پایان بد نیست به نکته ی ظریفی نیز اشاره نماییم و آن این است که ابراهیم حامدی زمانی که با گروه بلک کتز همکاری می کرد آهنگ پوست شیر را نخوانده بود و معروفیت او با آهنگ شب در برنامه ی گل میخک تلویزیون قبل انقلاب پخش شد، آهنگ پوست شیر مربوط به سال 1354 بوده که طبق منطق فیلم در این سال می بایست ارژنگ 14 ساله باشد نه خردسال.


 

امیر یغمایی 


  • امیر یغمایی

نظرات  (۱)

benazare man naghd haye shoma kamelan az ro ye ehsase shoma be enghlabo, gashde ershado in masael hast. az dide man in film dar kholase kheily ghashang nezamo naghd karde on ham be hagh. shoma kojaye donya mitonin yeshabe shoghletono avaz konin? kojaye donya vaseye ye lake sade be ye shahrvand enghadrs esteres midan? pas hameye in ha based on true tory hast ke mardome adi tajrobash kardan.  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی